قربان آن صدای بم و آشنای تو
شکر خدا که باز شنیدم صدای تو
هستی تو یادگار امام و امید خلق
رحمت بر آن امام و سلامت برای تو
خرداد۱۳۸۸
قربان آن صدای بم و آشنای تو
شکر خدا که باز شنیدم صدای تو
هستی تو یادگار امام و امید خلق
رحمت بر آن امام و سلامت برای تو
خرداد۱۳۸۸
… ساعت دو بعدازظهر مشغول نهار خوردن بودیم، مریم خانم عروس جدید هم بود … مامان: آقا مسعود برای خانمت برنج بریز. مسعود: غریبه که
این روزها که اینجانب همچون هزاران مسلمان دیگر چه ایرانی چه کشورهای دیگر برای زیارت خانه خدا تدارک می بینیم طبعاً اتفاقاتی افتاده است که
مشخص شد که طرحی تازه و جانانه ای داری برای کار و کوشش همت مردانه ای داری ز اخلاق و ز رفتارت از این دیدار
همی گشتم و گشته ام بی امان که یابم صدای رسا در جهان نبود و ندیدم بجز اصفهان صدای رسای رضا چایچیان