بیا ای مادر چاوز تو را گیرم در آغوشم
که مرگ این برادر لحظه ای گردد فراموشم
کنم احساس تنهائی اسد هم بید لرزانست
بزودی مادرش مثل تو میآید در آغوشم
از آن روزی که فهمیدم برادر چاوزم مرده
بخود گفتم که تا روز قیامت تیره می پوشم
چه عطری کرده ای مصرف تو ای بانوی خوش رفتار
که از بوی دل انگیزش چنین سرمست و مدهوشم
به دین ما شراب و می حرامست و زیان آور
ولی از دست زیبای تو من بسیار مینوشتم
شعار ما از آن اول نه شرقی و نه غربی بود
همه دنیا بداند بنده با مارکسیسسم می جوشم
از آن ترسم که روزی مادرم را در بغل گیرند
چنین باشد اگر او را بجای نفت بفروشم
همه گویند انحرافی رفته ای محمود
نرفتم تاکنون اما از این پس سخت می کوشم
همه رفتند راه انحراف و بنده می دانم
ولیکن آتشی هستم که اکنون سرد و خاموشم
مقام رهبری گفته که فکر حال مردم باش
ولیکن این سخن هرگز نخواهد رفت در گوشم
من آن کاپیشن معروف، هنوز دارم توی منزل
اگر لازم شود روزی دوباره باز می پوشم