ای بازنشسته های دلشاد
صدبار درود بر شما باد
پایان هزار رنج و زحمت
بر یک یک تان مبارکا باد
سی سال تمام کرده خدمت
اکنون شده اید فرّ و آزاد
تقدیر و تشکر از سوی ما
پاداش زیاد را خدا داد
از بهر مریض یار و همدم
از بهر طبیب یار و امداد
خم شد کمرت ز سختی کار
هر چند که بود شاخ شمشاد
تصویر جوانیت نظر کن
گویی که چه هی داد و بیداد
من پیر شدم تو نوجوانی
عمرست که میرود چنان باد
بگذشت زمان نوجوانی
موی سرم اینچنین نشان داد
مینوتن از این مقوله بگذر
دیگر ز گذشته ها مکن یاد
از جشن سخن بگو که امروز
در خاطره ها بماند این یاد
بسیار بجاست یک تحوّل
در باطن خود کنیم ایجاد
بعداً ز خدای خود بخواهیم
یک عمر دراز با دلی شاد
البته بشرط آنکه مردم
از جانب ما شوند دلشاد
گر دِین کسی بگردن ماست
شرمنده شویم پیش افراد