مصاحبه نکردن نوجوان اسیر با خبرنگار بی حجاب

بی حجاب

امروز گریه بود ولی اشک شوق بود
هم رنگ غصه بود ولی غرق ذوق بود

اشکم روانه بود ولی مثل خنده بود
هم خنده بود گریه و هم گریه خنده بود

ذی القعده بود روز چو ماه صیام بود
چون روزه بود هر که از این خانواده بود

بعد از نماز ذکر دعا بود مستحب
عنوان جمله ها همه محتاج بنده بود

از پایگاه یک خبر خوش بما رسید
از هول این خبر وسط گریه خنده بود

هستند عده ای که بدورند از وطن
در این مسابقات صبوری برنده بود

یک نوجوان که بود اسیر عراقیا
دیدی جواب او چه متین و برنده بود

گفتا که من مصاحبه هرگز نمیکنم
چون بی حجاب هستی و وضعت زننده بود

آمد خبرنگار ولی با حجاب بود
پاسخ از او شنید ولیکن کشنده بود

گفت آن جوان حجاب برای تو بهتر است
سر فصل این کلام ز زهرا رسیده بود

صبر و ظفر دو یار قدیمیند ای پسر
مینوتن این کلام فراوان شنیده بود

فرموده در کتاب خداوند مهربان
والصابرون از نظر ما پسنده بود

متن بالا را از طریق دکمه های زیر بین دوستان خود اشتراک بگذارید
فیسبوک
توییتر
واتس اپ
تلگرام
لینکدین
ارسال ایمیل
پرینت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *